ساماندهی عکسهای دوران انقلاب و دفاعمقدس کاری بود کارستان! روند فعالیتهای اینچنینی با دشواریها و فشارهای گوناگونی همراه بوده که آگاهان اقرار دارند او همه دستاندازها را «مجاهدانه» از سر گذراند و با وجود آن همه تراکم فشار و هجوم دشواری، کارها را پیش برد. با یادآوری این نکته از سیدعباس میرهاشمی با هم پای سخنش مینشینیم و ضمن بررسی «روند شکلگیری هنر عکاسی انقلاب» به تاریخچهاش میپردازیم، زیرا که اضلاع و زوایایش پاسخگوی کنجکاویهای این مصاحبه است؛ اینکه چرا با داشتن تاریخ غنی عکاسی هنوز جهانی نشدهایم، هنوز آژانسهای حرفهای عکس نداریم و در این روزهای ظفرمند پیروزی مقاومت، جایگاه عکاسی کجاست و...!
شما برای هنر انقلاب و دفاعمقدس به گواهی صادقان و کارنامهتان با وجود فشارها و دستاندازها زحمت بسیار کشیدهاید. آیا این میراث معنوی را آرمانها و امیدها حفظ کرد و بالنده نگه داشت و چگونه و از چه راههایی این موضوع را به نسل جوان انتقال دادید؟
انجمن عکاسان انقلاب و دفاعمقدس را یک گروه هفتنفره راه انداخت و من هم یکی از عکاسان دخیل در ماجرا بودم. علاوه بر اینکه همهمان درباره عکس و عکاسی دوران انقلاب و دفاعمقدس احساس «دِین» میکردیم، زیرا در زمانهای بود که کمتر به این مهم یعنی عکس و تصویر انقلاب و دفاعمقدس توجه و رویکردی وجود داشت. اگر به دهه ۷۰ برگردیم، کتابهایی با موضوع عکس بهطور کلی بسیار کم منتشر میشد چه رسد به کتاب درباره عکس انقلاب و دفاع مقدس؛ نمایشگاههایی هم که برگزار میشد بدون کیفیت بود. نه عکسها شناسنامه و کپشن داشتند، نه اطلاعاتی منتقل میکردند و نه آگاهی ویژهای به مخاطبان میدادند. صرفا یا عمدتا مناسبتی برگزار میشد.
یادم هست در خیابانها طنابی میکشیدند و عکسهایی میآویختند و همین؛ نه انتخاب بجا و درست، نه محل رخداد، نه نام عکاس، نه زاویه دید خاص یا بینش خاص عکاسانه... هیچکدام از این مؤلفههای مهم در این برگزاریها اولویت نداشت؟!
بهجز این موارد، عمر محدود نگاتیو هم بود، زیرا پس از مدتی دچار فرسودگی میشد. بر پایه این مساله در دورهمیهایی که با جمع دوستان داشتیم، بهویژه موضوعاتی که در آن زمان مطرح بود، مثل راهیان نور و کاروان شهدا یا رخدادهایی که در مناطق جنگی میگذشت، این اتفاقات با گذر زمان بدون ثبت از یادها میرفت. پس از رایزنیهای بسیار با این دوستان تصمیم گرفتیم انجمنی راهاندازی کنیم که کاملا حرفهای باشد و نهایتا در اوایل دهه ۸۰ شکل گرفت. البته ضرورت پشتیبانی از این حرکت را نمیتوانیم نادیده بگیریم، چون هنوز هم باور دارم که انتخاب «روایت فتح» به عنوان پشتیبان این انجمن، بهترین انتخاب بود. انصافا همراهی کردند و کار را با این هدف محوری یعنی «عکاسی انقلاب و دفاع مقدس» آغاز کردیم که عمده کوشش بنیادین و محوری انجمن عکاسی انقلاب و دفاعمقدس باشد؛ مجموعهای کاملا حرفهای که اعتماد جامعه عکاسان را دارا بود اعم از جمعآوری نگاتیوها بر پایه مؤلفههایی دقیق و حساب شده، انتقالشان، گویاسازی عکسها یعنی شناسنامهدارکردن و کپشن داشتن و... با رعایت حقوق مالکان عکسها و تبدیلشان به فایل دیجیتال و....
از مشکلات روند کار و استانداردسازی فرآیند شناسایی تا گویایی عکسها و نگاتیوها یادی کنیم؟
عکسهایی بود که هیچگونه اطلاعات یا شناسنامهای نداشت و نه محل عکاسی و نه نام عکاس مشخص بود. همچنین بههمریختگی نگاتیوها که مثلا از یک رشته ۳۶ تایی فقط یکی دو عکس را چاپ کرده بودند و نگاتیو را سر جایش برنگردانده بودند و با دیگر فایلها و نگاتیوهای غیرمرتبط سرهمبندی و آرشیوشده بود... البته برای شناسایی و ساماندهی عکسها بیش از این مشکلات در میان بود. نگاتیوها را در روندی تعریف شده از نظر کیفی، جداسازی و بعضا گندزدایی و سپس اسکن میشد. مکان عکاسی و دیگر شناسهها طی کاری بسیار ظریف و زمانبر شناسایی، دستهبندی و روشن شد.
کسانی که در حوزه دفاع مقدس، تحقیقات جدی داشتند، تا جاهایی کمککار مجموعه بودند و از روی بسیاری نشانهها و علائم و پوششها و نوع سنگربندیها، حتی پوشش گیاهی و فصلها و... مناطق عکسها شناسایی میشد.
عکس همه واقعیت نیست و فقط بخشی از واقعیت را روایت میکند. همان بخش دیگر متنی است که با عکس همراه میشود و در خود عکس وجود ندارد؛ همین اطلاعات کناری (متن و مطالب) است که عکس را روشن و گویا میکند!
خوشبختانه این اتفاق برای عکسها افتاد و در این روند بود که آثار عکاسان ساماندهی شد، همچنین آن سازمانهایی که با انجمن همراهی کردند، آثار در دستشان در چهارچوب حرفهای بسامان شد. شکرخدا عمر این آثار که مجموعهای قوی، غنی و قابلاعتناست، از رهگذر دیجیتالسازی، طولانی شده و کسانی که در حوزههای نشر و پژوهش به چنین آثاری رویکرد و علاقهمندی دارند، بهسادگی میتوانند از مجموعه بهره ببرند.
ارائه و معرفی هنر انقلاب و دفاعمقدس به جهان بسیار مهم است که فرموده بودید در چنین کار مهمی موفق نبودهایم؛ چرا که ما بسیار کمکاری و نارسایی داریم! مخاطبان درباره جنگ جهانی دوم یا جنگ ویتنام از رهگذر فقط عکسها شناخت و بینشی بالنسبه و روشن دارند. آیا اگر عکس دفاعمقدس و انقلاب هم بهخوبی معرفی و ارائه میشد، مانند تغییری که در بینش جهان نسبت به غزه دیدیم، در تغییر دید جهان به انقلاب و جنگ تحمیلی میتوانست اثرگذاری قویتری داشته باشد یا...؟
بله حتما همینگونه است. در انجمن بارها به دوستان مطرح کردیم که در همان دوران انقلاب باید چنین انجمنی تشکیل میشد تا ضمن سرویسدهی به عکاسان، راهنماییشان کند و در جمعآوری و نگهداری و شناسهدارکردن آثار و نگاتیوها و ارائهشان کوششهای مدون و برنامهدار و پیگیری از خود نشان بدهد؛ بهویژه آثاری که با نگاه بینالمللی کار شده باشد فوقالعاده کم و اندکشمارند. وقتی در عرصه بینالملل با چنان نگاهی کار انجام نشود، طبیعی است که آشنایی هم صورت نگیرد و انقلاب ما را از این رهگذر (دوربین و نگاه خودی) نشناسند.
انجمن دست کم از زمانی که لازم بود و باید تشکیل میشد بیست و چندسال عقبتر، آغاز فعالیت کرد و ما بیست و چند سال از کار عقب بودیم و باید این بازه را با راهاندازی انجمن جبران میکردیم که در بخش بهینهسازی به طراحی و اجرای روندی استاندارد برای شناسایی و گردآوری و نگهداری عکسها و نگاتیوها و اطلاعاتشان پرداختیم. همچنین بخش پژوهش راهاندازی شد تا بخش تولید به آفرینش آثاری با نگاه ملی و بینالمللی بپردازد و بتواند درباره همان نیازی که گفتید، کارگشا باشد.
از یاد نبریم که ما در گستره بینالملل از دهه ۵۰ (اواخر ۵۰ که انقلاب شد) و ۶۰ فوقالعاده کم کار بودیم و کارها اندک بود. یادم هست در یکی دو مورد، مانند مجموعه کتابهای «جنگ تحمیلی؛ دفاع در برابر تجاوز» که با زحمات زیاد توسط تیمی قوی از عکاسان و هنرمندان تولید شده بود، بین نمایندگان کشورها در سازمان ملل توزیع شد تا موجب شناخت حقایق جنگ تحمیلی و دفاعمقدس توسط جوامع بینالمللی شود و همچنین کتاب دیگری درباره حملات شیمیایی در دوران جنگ تحمیلی و گزندهای آسیبدیدگانش، کل کاری بود که انجام شد و با چهارچوب تعریفشده و مورد نیاز هماهنگی داشت. بیش از این به خاطر من نمیآید.
ضمن این که تعداد کتابهای منتشر شده درباره انقلاب و دفاعمقدس با تخصص عکاسی، فوقالعاده کم بود و کارهای ارائه شده اصلا با بزرگی و عظمت این دو موضوع، سازگاری و تناسب نداشته است!
پس از آغاز به کار انجمن بهتدریج زمینه گردآوری با نشر آثار پدید آمد و در ادامه با عکاسان شناخته شده بینالمللی گفتگوهایی شد همانند میشل سِتبون که عکاس دوره انقلاب بود و یکی از کتابهایش در ایران منتشر شد. برای خود سِتبون هم بسیار جذابیت داشت، زیرا کارهایی پژوهشی بر روی این کتاب انجام شده بود. علاقهمندان این حوزه هم توانستند از نگاه عکاسی به موضوعهای انقلابی نگاه و آن را کاملا مصور دنبال کنند و بهره ببرند.
در حوزه دفاعمقدس هم انجمن به ترجمه آثاری از عکاسان حرفهای دنیا رو آورد و نتیجه این تلاشها باعث شد انتشار کتابهای این حوزه جدیتر دنبال شود.
برخلاف گذشته الان شرایط فراهم است و هنوز باور دارم که همچنان جای کارهای پژوهشی در این باره بسیار خالی است. تشکیل گروههای مسلط به موضوع برای کار جدی پژوهشی باید سامان یابد که در این راستا با همکاری افراد در دیگر کشورهای که با آژانسهای حرفهای عکاسی همکاری دارند، میتوان به این مهم، عمق و ابعاد گستردهتری بخشید.
وقتی ایجاد یک تشکل حرفهای با دو دهه تاخیر اتفاق میافتد قطعا جای خالی بسیاری از کارها را در آن دو دهه میتوان به روشنی دید. ما به روزگار دهههای ۶۰ و ۷۰ فوقالعاده بدهکاریم؛ یعنی باید بسیار جدیتر کار کنیم.
عکاسی در ایران همزمان با دیگر کشورهای جهان آغاز شد، اما با وجود موفقیت و سربلندی عکاسان کشورمان، آیا آن سرشناسی و تاثیر را که در چهرههای جهانی و آژانسهای حرفهای میبینیم اکنون در کشورمان سراغ دارید؟ البته جدا از دوران جنگ تحمیلی که شما گفتید جهشی در عکاسی ایران روی داد. مثلا با جایگاه عکاسانهمان بتوانیم همان دیدگاه و ویژگیها درباره شهادت سردار دلها را که باور داریم به جهان بشناسانیم. برخلاف روایت رسانههای بیگانه، کی و چگونه میتوان اثرگذاری و انعکاس خودمان را داشته باشیم؟
کاری که انجام شده قابل احترام و اعتناست، اما کارهای روی زمین مانده هم بسیار داریم. درست است که از دوران انقلاب و جنگ تحمیلی و بعد از آن، جدا از دیده شدنشان خیلی خوب کار شده، اما همچنان میتواند بسیار و بیشتر کار شود. ما باید سپاسگزار کسانی باشیم که با کار و فراهم کردن زمینه کار این چراغ را افروخته نگه داشتند، اما باید تلاش کنیم آن بخش شناسایی شده را بازبشناسیم تا کار، ساماندهی شود.
ما در زمینه ارائه آثار دچار مشکل بوده و هستیم؛ سازمانهایی که به صورت جدی به ارائه آثار بپردازند و دنبالکننده این امر مهم باشند یا کم داریم یا اگر داریم متاسفانه در بخش تصویر، توان و قوت لازم را ندارند.
در جهان میبینیم کار با جدیت پیش میرود که چگونه فعالیتشان را حرفهای شکل داده و کار را پیش بردهاند. از این فرآیند، بهره و درس و آموزش گرفتن، میتواند کمک خوبی باشد. وقتی آژانسهای جاافتاده با ساختارهای حرفهای در جهان فعال هستند، باید ببینیم ما به معنای واقعی در کشورمان آژانس عکاسی داریم؟
عکاس و عکاسی در یک سو هستند و ساختار و سازمان و ارائه در سوی دیگر؛ ما آثار قوی و خوبی داریم که دیده نشدهاند، زیرا حلقه واسط نداریم یعنی زمینهای که اثر را به مخاطب و خواهان برساند، پس وقتی با زحمت بسیار از سوی عکاس، کارها انجام میشود، اما در ادامه روند حرفهای نمیتواند به دست مخاطبان بینالمللی برسد، طبیعتا زحمت نادیده گرفته شده و از میان بردهایم.
اگر در زمینه خبر به خبرگزاریها اعتماد میکنیم نشانگر فرآیندی جاافتاده است، ساختار تولید و ارائه و اثرگذاری عکس نیز باید چنین باشد در حالی که خبرگزاریهای ما سرویس عکس گستردهای ندارند و به حداقلها قانعند؟
متاسفانه خبرگزاریها یا سرویس عکس را تعطیل کرده و به اینترنت بسنده کردهاند یا نفراتشان را بسیار کاهش دادهاند. اکنون نفرات عکاسی و سرویس عکس خبرگزاری و نشریات با دهههای ۶۰ و ۷۰ قابل مقایسه نیست. این اتفاق افتاده و عمدتا تکیه بر گزارش و خبر است و تصویر بیشتر آرشیوی است و عکاسی و عکس با نگاه همان خبرگزاری، بسیار کم است یا اصلا به چشم نمیآید.
اندازه اعتنا به خبر و گزارش متاسفانه جای عکس و تصویر را گرفته، در حالی که عکس و تصویر میتواند آن خبر و گزارش را مستند بکند، عکس باعث میشود مطلب در ذهن رسوخ و رسوب بکند. البته وظیفه ماست که عکس را ببینیم و در ادامه عکاس را و ابزار عکاس را ببینیم و آرامش و آسایش هنرمندانهاش را ببینیم؛ و این که بدانیم یک عکاس برای تهیه یک عکس چه هزینههایی باید بپردازد و مثلا حقوق چند سال خود را باید بپردازد تا فقط بتواند یک لنز تهیه بکند! ما باید این جایگاه را برای عکاس ببینیم و قائل باشیم. حوزه عکاسی خبری متاسفانه درآمدی هماهنگ با تهیه حتی ابزار اولیه کار ندارد، بهویژه با سختیهایی که این کار دارد از عهده و توان هر کسی، عکاسی خبری برنمیآید؛ و همینها باعث شده در کنار نبود ابزار و دلسردیهای پیشآمده در روند کار کمکم از روند کار عکاسی خبری دور بمانیم و این دورماندن متاسفانه برای ما و انقلاب ما بهویژه هزینههای سنگینی داشته و دارد.
ببینید! اگر ما تاریخمان را خودمان ننویسیم برای ما مینویسند! دنیا درحوزه عکاسی خبری فعال است و، چون ما دراین کار بهطور چشمگیر فعالیتی نداریم، عقب میمانیم و، چون منابع تصویری و عکاسانه نداریم؛ مجبوریم از دیگر آثار و تولیدات دیگران بهره ببریم و همین یعنی عقبماندگی و زیادکردن فاصله با چیزی که باید باشد، اما نیست!
اگر موفق نبودیم باید بازنگری جدی درونسازمانی داشته باشیم که چرا چنین نشده؟
ما میدانیم مطالب جدی و گفتنی درباره جنگ تحمیلی و انقلاب بسیار زیاد هست، اما اینکه چهکسی بگوید و چگونه بگوید بسیار اهمیت دارد. ما با این موضوعات متاسفانه پژوهشی برخورد نکردیم و، چون رفتارمان پژوهشی نبوده دراین باره میان کار با بحث اثرگذاری، فاصله زیادی خواهناخواه ایجاد شده است.
بهتنهایی نمیتوان همه کارها را انجام داد و باید گروهها و مجموعهها با هم بهسامان و هماهنگ شوند و کار را پیش ببرند. هنوز آثار بسیار زیادی داریم که جمعآوری نشده و آنچه که داریم واقعا قابلیت دارد در عرصه هنر انقلاب، دفاع مقدس و مقاومت جریانساز شود.
عکاس مقاومت در برابر قدرت رسانهای غرب
اگر بخواهیم درخصوص عکاسی صحبت کنیم، باید دقت داشت که عکاسی دارای زبان بینالمللی است و بدون اینکه نیاز به بیان داشته باشد، میتواند حرف خود را با استفاده از تصویر به مخاطبانش انتقال دهد. هیچ رسانهای بدون عکس جذاب نیست و هیچ خبرگزاری، صفحه مجازی یا روزنامهای را نمیبینید که از عکس استفاده نکرده باشد. عکاس یک رسانه کامل و مقبولی برای جامعه خبری است و طبیعتا در شرایط بحرانی مثل این روزهای غزه و لبنان تاثیرگذار است. عکس میتواند حقایق را بیان کند و برای ظالم مسألهساز و برای مظلوم امیدبخش باشد، اما این عکسها باید ویژگیهایی داشته باشد. باید عرض کنم همانطور که شما فرمودید بهعلت بحث کتمان حقایق ازسوی رسانههای بزرگی که خیلی فعالانه کار میکنند، جای ظالم و مظلوم باهم عوض میشود. طبیعتا هرموقع بخواهیم این موضوع بهدرستی بیان شود مطالعه، شناخت و همینطور کار جانانه میطلبد. رسانه در آگاهسازی، مکمل عکاسی است که در خط مقدم فعالیت میکند. طبیعتا عکاس باید اهل مطالعه، پژوهش و کنکاش در حوزه بینالمللی باشد و شناخت از مواضع داشته باشد. کاری که با پژوهش و آگاهی تولید شود تاثیرات خود را دارد و در اذهان رسوب میکند و بهسادگی از یاد نمیرود. معتقدم برای تهیه هر عکس باید سناریو داشت و ما بهعنوان عکاس باید مطالعه جدی و عمیقی درباره موضوعی که میخواهیم دربارهاش کار کنیم، داشته باشیم. دراین صورت است که اثرگذاری عکس بالا میرود. علاوه بر این معتقدم عکاس، چشم سوم جامعه است که با حضور در مکانهای مختلف همه اتفاقات را دیده و با هنر خود آن را به تصویر میکشد، بنابراین مطالعه عمیق عکاس و تسلط او بر موضوعات از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. امروز در کنار عکسهای حرفهای، مردم غزه و لبنان هم یکسری تصاویر میگیرند که حتما کمککننده است. عکاسان حرفهای ما سعی میکنند با ترکیببندی درست و حضور بهموقع و گرفتن موضع درست عکاسی، کار خودشان را درحد مطلوب انجام دهند، اما کسانیکه در صحنهها نزدیکترند و بهواسطه این نزدیکی اطلاعات بیشتر، احساسیتر و عاطفیتری به بیننده انتقال میدهند و درحقیقت مکمل عکسهای حرفهای هستند. در تمام دنیا همین است. اگر بازهم به گذشته خودمان نقبی بزنیم، میبینیم برخی اطلاعاتی که ازطریق عکسهایی که با دوربینهای خانگی و توسط رزمندگان گرفته شده، نگاه کاملتر و مستندتری به صحنه دارد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد